زندگی نامه آیت الله صافی گلپایگانی
نوامبر 11, 2018
زندگينامه حجت الاسلام و المسلمين سيد مهدي گلپايگاني
نوامبر 11, 2018

نوری از ملکوت

گوگد، روستائی در یک فرسخی شهرستان گلپایگان، مهد پرورش عالمان بزرگی است . سالها پیش در این روستا بزرگمردی پاکدل و پرهیزگار، عالمی عامل و سیدی بزرگوار به اسم سید محمد باقر می زیست. آقا سید محمد باقر در بین مردم آن سامان معروف به زهد و تقوی و فضیلت بود.

آقا سید محمد باقر امام دارای چهار فرزند دختر بود، ولی از داشتن فرزند پسر محروم بود و از دست تقدیر هشت پسر ایشان قبل از تولد مرجع بزرگ از دنیا رفته بودند و داغ حسرت بر دل وی مانده بود.

عاقبت بارقه‌ای از نور ولایت از وادی مقدس ناحیه امام هشتم علیه السلام بر قلب وی تابید. و همه احساسات او را تحت تأثیر خود قرار داد و در آقا سید محمد باقر امام عزم سفر به آن آستان مقدس را بوجود آورد. بی درنگ بار سفر مولی الموالی امام هشتم علیه السلام را با زاد صفای اخلاص بر راحله توکل بربست و با پای پیاده خود را بدان آستان مقدس رسانید  و از حضرت خواست که به إذن الله پسری به او مرحمت نمایند که موجب روشنی چشم او، و برکت و عزت اسلام و مسلمین باشد.

در پی این توسل در همین سفر یکی از صبیه های ایشان در عالم رؤیا مشرف به حضور حضرت رضا و امام جواد علیهما السلام می شوند. بعد مشاهده می کنند که حضرت جواد علیه السلام رفت و امام رضا علیه السلام ماند. سید محمد باقر، خواب را چنین تعبیر کردند که خداوند دو پسر به ایشان می دهد که اولین آنها رضا، می ماند ولی دومیش از دنیا می رود، و همین طور هم شد! و در هنگام تولد فرزند دوم، مادر و پسر هر دو از دنیا می روند.

ولادت

در هشتم ذی القعده سال ۱۳۱۶ ق در خانه سید محمد باقر امام ستاره ای پر فروغ درخشید و خانه پر از صفا و معنویت او به نور جمال کودکی منور گردید که موجب شادی تشنگان علم و فضیلت شد.

پدر چون این فرزند را کرامتی از سوی امام هشتم علیه السلام می دانست و از طرفی ایشان در ایام ولادت علی بن موسی الرضا علیه السلام متولد گردیده بود (ولادت امام رضا یازدهم ذی القعده سنه ۱۴۸هـ.ق ) این مولود مبارک را «محمد رضا» نامیدند  و لقب او را «هبة الله» قرار دادند، ( چرا که او یک موهبتی بود از طرف خدا و این موهبت مختص پدر نبود بلکه رحمتی بود بر تمام مسلمین عصر) و کنیه وی را «ابوالحسن» انتخاب کردند.  سید محمد باقر حتی در نامگذاری فرزندش هم از آداب و رسوم خاندان رسالت و ائمه طاهرین(ع) تبعیت کرد و برای فرزندش علاوه بر اسم، کنیه و لقب را هم برگزید.

پس از مراسم نامگذاری، پدر دست به آسمان بلند کرد و در حق فرزند دعائی نمود و آن را در پشت صحیفه سجادیه در ذیل تولد ایشان این چنین نوشت:

« اللهم طوّل عمره، و وسع رزقه، و اجعله من العلماء العاملین بفضلک و کرمک یا ارحم الراحمین »

( خدایا عمر فرزندم را طولانی کن و بر وی وسعت روزی مرحمت فرما. و او را از علماء عاملین و با تقوی قرار ده خدایا این خواسته های ما را با فضل و بزرگواریت عطا فرما ای رحم کننده ترین رحم کنندگان )

که این سه دعا در حق فرزندش به استجابت رسید.

پدر بزرگوار

والد محترم ايشان مرحوم حجت الاسلام، مروج الاحكام سيد جليل و بزرگوار و عالم نبيل و پرهيزگار سيد محمدباقر موسوي گلپايگاني معروف به امام بود. اين مرد بزرگ چنان در نزد مردم آن ديار محترم بوده كه حتي بعد از درگذشت او نيز، اعتقاد مردم به وي، به قوّت خود باقي مانده است. و هنوز كه حدود يك قرن از درگذشت وي مي‌گذرد مردم آن نواحي همچنان براي قبر شريف او احترام قائلند و در ميان قبرستان عمومي قبر وي مورد توجه و قبله‌ي حاجات حاجتمندان و نيازمندان است. او عاقبت بعد از عمري نيكنامي و ترويج دين، در سنين هفتاد و سه سالگي در سال ۱۳۲۵ در همان محل سكونت خود دار فاني را وداع كردند.

مادر محترمه‌شان

مادر ایشان مرحومه خانم «هاجر» بود، مرجع شيعه دوران شيرخوارگي را در دامن اين محترمه سپري كرده بود. ولي ایشان هنوز سه ساله بود که تنهائی را لمس کرد و مادرش در سال ۱۳۱۹ به هنگام وضع حمل از دنیا رفت. و زندگی را بدون عنصری با محبت و با عطوفت به نام مادر گذراند. و تقدير چنين بود كه آن خانم مجلّله فرزند عزيز خود را به دست امواج نگراني‌ها بسپارد.

در بزرگي و نورانيت ضمير و جلالت قدر اين خانم بس كه چنين مرجع بزرگ و زعيم گرانقدري را در آغوش خود پرورانيده و چنين مردي را به جامعه تحويل دادند.

مهد پرورش

مرجع بزرگ شیعه در خانه ای پرورش یافت که زهد و تقوی و علم در آن موج می زد. و صاحبخانه خانه را با كردار صالح و معنويت خويش عطرآگين ساخته بود. او در فضائي كه مملو از پاكي و معنويت بود پرورش يافت. از همان كودكي آثار نبوغ در وي مشاهده مي‌شد. و كردارش مثل ديگر بچه‌ها نبود، ايمان سرشار از عشق الهي و ذوقي عجيب از همان كودكي بر شانه‌هاي ظريف و كوچك خود حمل مي‌نمود.

در سوگ پدر

زندگي مردان بزرگ مشحون با مشكلات و سختي‌هاست. و از همان دوران كودكي در دامان رنجها پرورش يافته و با مشكلات دست و پنجه نرم مي‌كنند تا در فرداهاي پر حادثه در مقابل تندبادهاي سخت ايستادگي كنند. مرجع ما هم از همان كودكي از اين فيض الهي بي‌بهره نبود. و زندگيش همانند ديگر مردان بزرگ تاريخ رقم مي‌خورد و دست تقدير سرنوشتي پر هيجان و مشحون با سختي‌ها را برايش رقم زبده بود. او هنوز در سوگ فقدان مادر و محبتهاي شبانه روزي وي بود كه شاهد به بار نشستن تقدير و سرنوشتي ديگر شد. و زانوي غم در آغوش گرفته و لباس ماتم به تم كرد و در سن ۹ سالگي شاهد رحلت مدافع و تيكه‌گاه بزرگ خود شد. و پدر را دست تقدير از وي گرفت و لباس يتيمي را بر وي پوشاند. پدر رفت و فرزند را به اميد خدا سپرد.

شروع به تحصیل

اولین شالوده فکری او در زمان حیات پدر در همان گوگد منعقد شد. ایشان در حیات پدر خویش تحصیلات اولیه را شروع کرده و به فراگیری و خواندن و نوشتن و قرائت قرآن پرداخت. و به سفارش پدر کتاب «حیاه القلوب» مجلسی را در مکتب پیش استاد فرا گرفت.

پس از فراغت از مکتب فصل تازه ای در حیات ایشان پیش آمد. و ایشان مشغول به فراگیری مقدمات علوم اسلامی شد و کتاب «نصاب الصبیان» را در محضر مرحوم آیت الله محمد تقی گوگدی شروع کرد اما چون این استاد دو شاگرد بیشتر نداشت که یکی محمد رضا گلپایگانی و دیگری فرزند استاد بود به خاطر از دنیا رفتن فرزند استاد کتاب نصاب به پایان نرسید. و این درس تعطیل شد.

به خاطر استعداد قوی و ذوق سرشار تحصیلات ابتدائی نتوانست پاسخگوی طبع بلند ایشان باشد. روی این جهت ایشان بار سفر به گلپایگان را بست و چند سالی در آنجا مشغول به تحصیل شد. در اثناء این سالها سفری هم به خوانسار می کنند و چند ماهی و شاید نزدیک به یک سال در مدرسه علمیه خوانسار به تحصیل می پردازند.

ایشان در این مدت در مدرسه گوهر خانم (دختر شاه سلیمان صفوی) ساکن بوده اند خودشان در مورد این سفر می فرمودند: « بلوغ من در خوانسار واقع شد و یاد دارم که آن ایام سخن از رساله علمیه مرحوم سید محمد کاظم یزدی بود که تازه منتشر شده بود ».

خود ایشان فرموده بود: « این دوران، زمان سختی برای من بود از یک سو پدرم را از دست داده بودم و از سوی دیگر گرانی شدید من و بستگان را تحت فشار قرار داده بود عصر جمعه مقداری نان محلی برداشته و پیاده روانه گلپایگان می شدم و در منزل خویشان می ماندم در طول هفته درس می خواندم عصر چهارشنبه دوباره به سوی « گوگد» مراجعت می کردم ».

پس از خواندن دروس سطح در شهر گلپایگان شهرت و آوازه حوزه علمیه اراک که با مهاجرت آیت الله العظمی حائری رونق خاصی پیدا کرده بود به گوش آقا سید محمد رضا می رسد.

ذوق سرشار و حرص به تحصیل علم در ایشان عزم هجرت به آن دیار را ایجاد می کند. روی این جهت تصمیم می گیرند به اراک بروند. در پی این تصمیم در اوایل سال ۱۳۳۶ قمری به آن شهر مهاجرت می کنند و در مدرسه آقا سید ضیاء الدین اراک مشغول تحصیل می شوند.

 

هجرت به اراك

پس از خواندن سطح در شهر گلپايگان شهرت و آوازه‌ي حوزه‌ي علميه اراك كه با مهاجرت آيت الله العظمي حائري رونق خاصي پيداكرده بود به گوش آقا سيدمحمدرضا مي‌رسد. ذوق سرشار و حرص به تحصيل علم در ايشان عزم هجرت به آن ديار را ايجاد مي‌كند. روي اين جهت تصميم مي‌گيرند به اراك بروند. در پي اين تصميم در اوايل سال ۱۳۳۶ قمري به آن شهر مهاجرت مي‌كنند و در مدرسه آقا سيد ضياءالدين اراك مشغول تحصيل مي‌شوند. و سپس بخاطر نامناسب بودن وضع تحصيلي به مدرسه حاج آقا محسن منتقل مي‌گردند. فرموده بودند: «مرحوم حاج شيخ از حُسن خلق و رفتار و سلوك من خوششان آمد و توليت مدرسه را به من محول نموند. و در اين مدت با جمعي معدود كه فقط اطراف يك اطاق را پر مي‌كردند در درس مرحوم آقاي حائري شركت مي‌كرديم. كم كم درس مرحوم حائري شلوغ شد».

هجرت به قم

اواخر زمستان ۱۳۰۰ هـش (مطابق با ۲۲ رجب ۱۳۴۰) آيت الله العظمي حائري و فرزندش آيت الله شيخ مرتضي حائري به همراه آيت الله محمد تقي خوانساري به قصد زيارت حضرت معصومه (عليها‌السلام) از اراك به سمت قمت حركت كردند. با پيچيدن زمزمه ورود آيت الله حائري به شهر قم فوج فوج مردم دلباخته مرجعيت، براي استقبال از او به خارج شهر شتافتند، آيت الله حائري درميان انبوه جمعيت استقبال كننده وارد شهر قم مي‌شود. واعظان و كساني كه آيت الله حائري را از دوران حضور او در سامرا و نجف مي‌شناختند بر منابر و مجالس وعظ و خطابه از كمالات معنوي و علمي ايشان براي مردم سخنها گفتند، و اهالي را براي نگهداشتن آيت الله حائري در شهر قم تشويق كردند. به خاطر درخواست مردم و علماي قم آيت الله حائري، ايشان رحل اقامت در قم مي‌افكنند و به دنبال اقامت استاد در قم حضرت آيت الله گلپايگاني و جمعي ديگر به دعوت رسمي استادشان حضرت آيت الله حائري به سوي قم حركت مي‌كنند و پس از آمدن به قم در مدرسه فيضيه ساكن مي‌شوند و به تحصيل خود در محضر آيت الله حائري ادامه مي‌دهند. و تا سال ۱۳۵۵ هـق از محضر آن مرد بزرگ استفاده مي‌كنند. كه توان استنباط و ذوق سرشار فقهي‌اش شكوفا مي‌شود و به قله رفيع فقاهت دست مي‌يابند. ایشان با اینکه آن موقع بیش از ۲۴ سال نداشته در درس مرحوم حاج شیخ یکی از شاگردان مبرز وی بود که همواره اشکالات وی مورد توجه استاد قرار می گرفت.

اساتید اصلي

اساتید اصلی ایشان عبارتند از:

۱ـ مرحوم سید محمد حسن خوانساری.

ايشان از علماي عاملين و از رجال محترم علمي بوده‌اند كه در گلپايگان ساكن بودند. و برادر بزرگ مرحوم آيت الله العظمي آقاي حاج سيد احمد خوانساري (قدس‌سره) مي‌باشند. مرحوم شيخ آغا بزرگ تهراني در «نقباء البشر» در مورد وي مي‌نويسد: سيد محمدحسن موسوي خوانساري فرزند محمديوسف فرزند بابا فرزند سيد مهدي (مؤلف رساله ابوبصير) عالم جليل و از فضلاي خاندان و از بزرگان بيت خود بوده است.

اين استاد بزرگوار و عالم پر مايه در علوم غريبه هم تبحر داشته است. مرجع بزرگوار حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني در گلپايگان عمده‌ي استفاده‌اش از اين بزرگوار بوده است.

۲ـ آیت الله ملا محمد تقی گوگدی گلپایگانی.

دومين استاد اصلي ايشان كه در استخوان‌بندي علمي ايشان نقش مؤثري داشت عالم جليل القدر و محقق بحاث و عاليقدر مرحوم آيت الله آقاي آخوند ملا محمدتقي گوگدي است كه از اجلاء علماي آن عصر بوده‌اند. علامه بزرگوار شيخ آقا بزرگ تهراني در مورد ايشان مي‌نويسد: الشيخ المولي محمدتقي گلپايگانيف عالم جليل، اصلش از قريه گوگد است كه در يك فرسنگي گلپايگان واقع شده او در نجف اشرف از قدماء شاگردان استاد ما (آخوند خراساني) و از اجلاء آنان بود. مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني در محضر اين استاد «نصاب الصبيان» را در گوگد خوانده بود. اين وزنه بزرگ علمي در اواخر عمر نابينا شد. ولي باز هم به تدريس ادامه مي‌دادند و عاقبت در سال ۱۳۱۳ شمسي در اراك دار فاني را وداع گفتند. جنازه‌اش به قم منتقل و در قبرستان نو، در حجره مرحوم آيت الله شيخ محمد سعيد گلپايگاني دفن گرديد.

۳ـ مرحوم آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری (قدس‌سره) مؤسس حوزه علمیه قم.

ايشان از مهمترين اساتيد وي بود و استخوان بندي فقاهتي ايشان از مرحوم شيخ عبدالكريم حائري(قدس‌سره) بود. آيت الله العظمي گلپايگاني(قدس‌سره) از سال ۱۳۳۶هـ.ق كه به اراك هجرت كرد تا زمان وفات شيخ با ايشان ملازم بود. پروانه‌وار بر دور ايشان مي‌چرخيد و از مباني فقهي و اصولي ايشان استفاده مي‌بردند. و حدود ۱۹ سال در درس ايشان شركت كردند، حتي در جلسات خصوصي هم با ايشان بودند. روي همين جهت مرجع بزرگوار براي استاد عاليقدر خود كمال احترام و اجلال را مراعات مي‌كردند. و خود را رهين الطاف و عنايات آن مرد بزرگ مي‌دانستند، و در اعزاز نام و آثار و خدمات ايشان مي‌كوشيدند.

از خصوصیات بارز درس آیت الله حائری این بود که درس خویش را با ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام شروع می کرد. و با این وسیله محبت و عشق اهل بیت علیهم السلام را در دل شاگردان بارور می ساخت.

روی همین جهت است که به هر کدام از شاگردان مکتب ایشان نگاه کنیم همچون استادشان شیفته و شیدای خاندان عصمت و طهارت و از دلباختگان واقعی امام حسین علیه السلام هستند.

ایشان حدود ۱۹ سال در درس آیت الله حائری شرکت کردند.

آیت الله حاج شیخ مرتضی اردکانی- صاحب کتاب غنیه الطالب فی شرح المکاسب ـ نقل کرده اند که مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم با پدرم آشنائی کامل داشتند. بدین مناسبت به من هم لطف خاصی داشت لذا گاهی به محضرشان مشرف می شدم روزی در حضورشان بودم که دو سید جوان وارد شدند و آقا نسبت به آنها بسیار احترام نمود پس از رفتن آنها از حاج شیخ پرسیدم که اینها چه کسانی بودند که اینقدر احترام می نمودید؟

فرمودند: اینها دو نفر مجتهد عادل می باشند، یکی سید احمد خوانساری و دیگری سید محمد رضا گلپایگانی می‌باشند.

آیت الله حائری در جواب افرادی که از ایشان می خواستند که آقای گلپایگانی را به اراک بفرستند تا عهده دار امور شرعی آنجا باشد فرموده بودند: « من می خواهم او را آقای دنیا بکنم شما می خواهید او را آقای اراک کنید؟».

اساتيد مقطعي

۱- آیت الله محمد باقر گلپایگانی(ره)

عالمي بود جليل‌القدر كه علم خويش را مزين به عمل و خود را به تقوي و زهد مزين كرده بود. اين عالم بزرگ در چهارم شعبان ۱۳۵۲ قمري دار فاني را وداع گفتند و جنازه‌اش به قم منتقل و در قبرستان نو مدفون گرديد.

۲- آیت الله محمد رضا اصفهانی نجفی(ره)

وي از اعاظم علما و نوابغ قرن حاضر بوده و از محضر بزرگاني چون: آخوند خراساني و سيد محمدكاظم يزدي و شيخ الشريعه اصفهاني و سيد محمد فشاركي بهره جسته بود. و در درس مرحوم فشاركي با آيت الله حائري با هم بوده و رفاقت و صميميت خاصي بين آن دو بود. كتاب «وقايه الاذهان» كه از تأليفات اوست شاهد زنده‌اي بر علميت و حسن بيان ايشان مي‌باشد. ايشان در سال ۱۳۴۶ به قم مهاجرت مي‌كنند و شش ماه در قم بوده و در مدرسه فيضيه تدريس داشته‌اند. در اين مدت آيت الله العظمي گلپايگاني در درس ايشان شركت مي‌نمود.

۳- علامه محقق ميرزاي نائینی (ره)

ايشان از بزرگان علماي شيعه و محققين به شمار مي روند نام مباركش براي تمام اهل علم آشناست. مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني(قدس‌سره) در هجرت ۸ ماهه ايشان به قم در درس ايشان شركت كرده بودند و به فرمايش خودشان قاعده يد را در محضر وي خوانده بودند.

۴- مرحوم علامه آيت الله شيخ محمد حسین اصفهانی(ره)

ايشان از شاگردان مرحوم آخوند خراساني و مرحوم آقا سيد محمد فشاركي مي‌باشد. فقيهي بود مو شكاف و دقيق النظر و در اصول يد طولايي داشت. حكيمي بلند پايه و متأله و عارفي دلداده و سالكي موفق و شاعري نغزگو بود كه كمتر عالمي به اين جامعيت پيدا مي‌شود. مرحوم اردوبادي مؤلفات و آثار قلمي مدوّنه آن بزرگوار را به ۳۳ اثر رسانيده و مي‌گويند: نوشته‌هاي بسيار ديگري به صورت شعر يا نثر از ايشان هست كه تدوين نشده و به صورت كتاب نيامده است. حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني مدت سه ماهي كه در عراق بوده‌اند از درس و بحث و تحقيقات علمي ايشان استفاده كرده بودند.

۵- مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ره)

مرحوم محقق بروجردي كه از بزرگان و اعلام عصر حاضر بود در سال ۱۲۹۲ هـ.ق در بروجرد پا به عرصه وجود گذاشتند و در بروجرد و سپس اصفهان و عاقبت در نجف اشرف به خوشه چيني از محضر بزرگان و اساتيد پرداختند و بنيه علمي و فقهي خويش را در محضر آخوند خراساني محكمتر كردند. و به آن درجه عالي در علم و فضيلت دست يافتند. مدتي در بروجرد مشغول اداره امور شرعي مردم بودند. و عاقبت به دعوت بزرگان علماي قم به قم هجرت نمود و زعامت حوزه علميه را عهده‌دار شدند، و تحول عظيمي در اجتهاد و فقاهت به وجود آورده و طرح فقه مقارن را ريختند و به تدريس فقه و اصول در بالاترين درجات پرداختند. گروهي از رجال علمي آن زمان در درس ايشان شركت مي‌جستند كه از آن جمله مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني بود كه احتراماً چند سالي در درس فقه ايشان شركت نمودند. البته بنيه علمي و استخوان بندي فقهي آيت الله العظمي گلپايگاني از حضرت آيت الله العظمي حائري بود و لكن درس آيت الله العظمي بروجردي به عمق علمي و تتبع فقهي ايشان افزود.

مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني براي ايشان احترام خاصي قائل بودند، و اسم ايشان را با تجليل ذكر مي‌كردند. گاهي هم از حسن اخلاق و تقيّدات اخلاقي وي ذكر مي‌كردند. به عنوان نمونه آيت الله كريمي جهرمي نقل مي‌كند: روز ۲۷ محرم ۱۴۱۲ قمري در جاسب به حضور ايشان مشرف بودم به مناسبتي فرمودند: خدا رحمت كند مرحوم آقاي بروجردي را كه خيلي مقيّد به مبادي اخلاقي بودند بطوري كه در فصل تابستان هم براي احترام جالسين كرسي مي‌گذاشتند، زيرا پايشان درد مي‌كرد و نمي‌خواستند جلو ديگران پاي خود را دراز كنند. لذا زير كرسي پاي مباركشان را دراز مي‌كردند.

۶– محقق عراقی(ره)

از جمله اساتيد ايشان مرحوم آقاي ضياءالدين عراقي (قدس‌سره) مي‌باشد. ايشان در مسافرتش به عتبات عاليات حدود سه ماه در درس اين عالم بزرگوار شركت كرده بودند و ايشان مورد توجه استاد بوده و روي اين جهت مرحوم آقا ضياءالدين عراقي به افتخار ايشان مجلس ضيافتي را تشكيل داده بودند و از ايشان پذيرائي نموده بودند.

آيت الله العظمي گلپايگاني مي‌فرمود: روزي در درس ايشان اشكالي به ذهنم رسيد و آن را ذكر كردم و ايشان جوابي دادند باز من نقضي كردم تا جائي كه حسن كردم ممكن است ناراحت شوند ديگر ادامه ندادم. شب بعد هنگامي كه شروع به درس كردند گفتند: آقاي گلپايگاني كجايند؟ وقتي گفته شد اينجا هستند شروع به بحث كرده و مطلب شب قبل را تعقيب و دنبال كردند و باز من ايرادي را ذكر كردم و بحث شد و خلاصه چند شبي به همين منوال گذشت. روزي در بين راه به ايشان برخورد كردم، ايشان فرمودند: من با كسي مثل شما رفتار نمي‌كنم (يعني با شما تندي نكردم و خشونت نشان ندادم) من در پاسخ گفتم: درست است اما مقداري هم از طرف من بود كه تا احساس كردم كه ممكن است ناراحت شويد دنباله بحث را نگرفتم.

۷- مرجع بزرگ شیعه مرحوم آيت الله العظمي آقا سید ابوالحسن اصفهانی (ره)

مرحوم آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني از مراجع تقليد نامدار و زاهد بوده است و حقيقتاً مي‌توان گفت از اعاجيب اوتاد و نوادر روزگار بود و در علم و عمل و زهد وتقوي و ورع و عبادت و رياضت از طراز اول محسوب مي‌شد. تولد اين بزرگوار در اصفهان بوده و و وفاتش در نهم ذي الحجه ۱۳۶۵ قمري واقع شده است. ايشان از شاگردان مرحوم شيخ محمدكاظم خراساني بوده است. مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني (قدس‌سره) به خاطر جو حاكم بر عراق در آن زمان ۸ ماه به ايران هجرت كردند و در قم مشغول تدريس شدند. مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني اين فرصت را غنيمت شمرده و در درس آن بزرگمرد علم و معنويت شركت مي‌كردند. علاوه بر اين ۸ ماه در آن سفري كه به عتبات عاليات عراق نموده بودند مدت سه ماه در درس ايشان شركت كردند. نبوغ سرشار و علم افزون آيت الله العظمي گلپايگاني از يك طرف، پارسائي و تقواي ايشان از سوي ديگر يك رابطه عجيبي بين ايشان و استادش به وجود آورده بود. در اكثر روزها درس اين مرجع شيعه به يك مباحثه بين الاثنين با مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني تبديل مي‌شد.

خود آقا فرموده بودند: ايشان در حرم يك جاي معيّني داشت مي‌آمدند آنجا مي‌نشستند. من قبل از آمدن ايشان مي‌رفتم و در آن محل مي‌نشستم وقتي ايشان زيارتش تمام مي‌شد، به آنجا مي‌آمدند من نزديك ايشان مي‌رفتم و مطالبي را با ايشان در ميان مي‌گذاشتم و سؤال مي‌كردم و بحث مي‌شد. استاد به نبوغ شاگردش پي برده و بعد از برگشتن ايشان از نجف به شخصي گفته بود: ايشان از نوابغ است.

و به خود آيت الله العظمي گلپايگاني گفته بودند: كتاب «وسيله النجاه» را ببينيد اگر اشكالي در موردي از آن به نظرتان آمد بگوئيد و تذكر دهيد.

تمام اساتید مقطعی ایشان از فقهای بزرگ شیعه هستند.

اجازات

۱ـ اجازه مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره)

این اجازه در دوران اختناق و فشار رضا شاه خائن صادر شده و در آن اجازه تصریح به اجتهاد ایشان شده است. و این اجازه برای مسئولین دولتی آن روز فرستاده شد.

۲ـ اجازه مرحوم حاج آقا رضا مسجد شاهی

ایشان که از اساتید مقطعی آیت الله گلپایگانی به شمار می روند اجازه روایتی به ایشان داده بودند. و به فرموده خود آقا: این اجازه به درخواست ایشان نبوده بلکه خود مرحوم حاج آقا رضا مسجد شاهی چون اعتقادی به ایشان پیدا کرده بودند خودشان اجازه روائی مفصلی را مرقوم فرموده بودند.

۳ـ اجازه روائی از محدث قمی

وی عالم جلیل القدر و حدیث شناس معروف در قرن حاضر بود. و از مشایخ (اساتید) روائی آیت الله گلپایگانی می‌با‌شند.

هم بحث‌هاي مرجع شيعه

۱ـ مرحوم آيت‌ الله سيدحسن فريد محسني اراكي

ايشان از علماي بزرگ و اعاظم حوزه‌ي علميه در عصر حاضر بود. پدرش عالم فرزانه فقيه وارسته آيت الله علامه سيد مصطفي اراكي مي‌باشد. در سوم جمادي الثاني ۱۳۱۵هـق در نجف اشرف متولد شده و سپس با والدش به اراك آمده و پس از تحصيل مقدمات از محضر استاداني همچون ملا محمدتقي گلپايگاني و شيخ عبدالكريم حائري استفاده نمود و با مهاجرت آيت الله حائري به قم ايشان به قم آمدند و تا سال ۱۳۵۱ هـ.ق در قم بودند سپس دوباره به اراك رفتند و آنجا مشغول تدريس شدند و در سال ۱۳۷۵ هـ.ق دوباره به قم مراجعت كردند و در قم براي هميشه ماندگار شدند. و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. در سال ۱۳۹۰هـ.ق زندگي را بدرود گفت جنازه‌اش به عراق حمل و در نجف اشرف دفن شد.

۲ـ مرحوم آيت الله حاج آقا روح الله كمالوند خرم آبادي

وي از بزرگان و مبرّزين علماي حوزه علميه قم محسوب مي‌شد. و در حوزه علميه قم چندي به تدريس معقول پرداخت. در سال ۱۳۱۹ در خرم آباد لرستان متولد شده، پس از گذراندن مقدمات علوم به اراك هجرت كرده و از محضر حاج شيخ عبدالكريم حائري بهره جست و با هجرت استادش به قم ايشان هم به تبع استاد به قم مشرف شد و از خرمن علم بي پايان استاد خوشه چيني كرد. و سپس به خرم آباد هجرت نمود و در آنجا دارفاني را وداع گفت. جنازه‌اش به قم منتقل و در نزديكي قبر استادش شيخ عبدالكريم حائري به خاك سپرده شد.

۳ـ مرحوم حجت الاسلام والمسلمين شيخ احمد يزدي

ايشان از شاگردان فاضل و پر تلاش مرحوم آيت الله حائري(رحمه‌الله عليه) بود. ولي در همان دوران جواني از دنيا رفت. ايشان همواره چون پروانه برگرد استادش مي‌چرخيد و علاقه وافري به استادش داشت.بطوري كه گويا پدرش از نرسيدن نامه ايشان گله نموده بود ايشان در جواب نوشته بود: كسالت استاد مانع شده و مرا از همه چيز غافل كرده است.

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *